هنری ماتیس
نقاش ، طراح، مجسمه ساز و نقشه کش برجسته فرانسوی در سال 1869 در یکی از شهرهای شمال شرق این کشور متولد شد. پدر و مادرش در کار غلات بودند.و او نخستین فرزندشان بود. در هجده سالگی برای تحصیل در رشته ی حقوق به پاریس رفت و پس از مدتی به عنوان رئیس دادگاه مشغول به کار شد.نخستین تجربه ی نقاشی اش مربوط می شود به سال 1889 که مادرش برای دوران نقاهت پس از بیماری اش وسایل نقاشی برایش آورد. آن طور که خودش بعدها توضیح می دهد درآن قلم موها و رنگ ها " یک جور بهشت " کشف کرد و به همین دلیل به رغم مخالفت پدرش تصمیم گرفت نقاش بشود.ادامه مطلب و آثار نقاش را در ادامه مطلب پیگیری کنید!
در سال 1891 مجدداً برای تحصیل هنربه پاریس بازگشت و شاگرد ویلیام آدولف
بگورو و گوستاو مورو شد. اوایل طبیعت بی جان و منظره کار می کرد و به
موفقیت هایی نیز دست یافته بود. در سال 1896 پنج تا تابلوهایش را به نمایش
گذاشت که دولت دو تا از آن ها را خرید.
یک سال به واسطه نقاشی به نام ژان پیتر راسل با امپرسیونیسم و کارهای ونگوگ آشنا شد. ونگوگ دوست راسل و هنوزکاملاً ناشناس بود. این جا بود که سبک ماتیس به کلی تغییر کرد و تحت تاثیر آثار دیگرنقاشان پست امپرسیونیسم مانند سزان، گوگن و نیز نقاشی ژاپنی رنگ را بن مایه ی اصلی کارش قرار داد.
نخستین نمایشگاه انفرادی اش را در سال 1904 برگزار کرد که چندان موفق نبود. با این حال در آن دوران همپای ماتیس نقاشانی بودند که برای بیان احساسات شان از رنگ بهره می بردند بی آن که تطابق طبیعی رنگ و سوژه برایشان مهم باشد.
این عده را " فوو " نامیدند و فوویسم به وجود آمد. ماتیس در آن دوره به عنوان یکی از مهم ترین اعضای این جنبش انتقادهای تندی را تحمل می کرد و گذران زندگی برایش دشوار شده بود.
سقوط فوویسم پس از 1906 تاثیری بر صعود ماتیس نداشت. بسیاری ار بهترین آثار او در فاصله ی 1906 تا 1917 خلق شدند، زمانی که او یکی از اعضای فعال گروه هنرمندان مستعد مونپارتاس بود و ظاهر محافظه کارش هنوز کاملاً با عادات بورژوا منشانه اش هماهنگ نشده بود. از آثار این دوره اش می توان به موزیک، زنی با کلاه و رقص اشاره کرد.
حدود سال 1904 ماتیس با پیکاسو آشنا شد که دوازده سال از او کوچک تر بود. دوستی دیرپایی میان شان شکل گرفت و علاوه بر دوست، رقبای مهمی برای هم بودند و کارهایشان اکثراً با هم مقایسه می شد. یکی از تفاوت های اساسی میان این دو این بود که ماتیس از طبیعت ایده می گرفت و پیکاسو از ذهن خودش.
سوژه هایی که مکرراً در کار هردوی آن ها به چشم می خورد زن و طبیعت بی جان بود، در حالی که ماتیس زن هایش را در مکان های داخلی شناخته شده قرار می داد. در دهه اول قرن بیستم آمریکایی های مقیم پاریس و پیکاسو بودند. این آثار اکنون در موزه ی بالتیمور در معرض تماشای عموم قرار دارند.
در سال 1917 ماتیس از پاریس به شهری در حومه نیس نقل مکان کرد. آثاری که در این دوره و پس از آن کشید نشان از تلطیف رویکرد پیشین اش و نوعی بازگشت به نظم داشت که در واقع یکی از مشخصه های آثار هنری پس از جنگ جهانی اول است. مرحله ی دوم این ساده سازی پس از 1930بود که کارهای ماتیس بیش تر و بیش تر به سمت سادگی و انتزاع رفت. در این سال نقاشی دیواری رقص 2 را نیز برای بنیاد بارنس فیلادلفیا کشید.
در سال 1941 بر اثر ابتلا به سرطان و انجام یک عمل جراحی مجبور شد بر صندلی چرخدار بنشیند و چون به تازگی پس از یک زندگی چهل ساله از همسرش جدا شده بود زنی روس به نام لیدیا دلکتروسکایا - که قبلاً یکی از مدل هایش بود - و دستیارانش - که در اجرای کولاژهای بزرگ کاغذی اش کمکش می کردند - مراقبت از او را به عهده داشتند. ماتیس با پیکره های کولاژی آبی رنگش که خودش آن ها را " نقاشی با قیچی " می نامید و درعین سادگی مفرط بسیار تاثیرگذار و دلنشین بودند مدیوم جدیدی را در حوزه هنر مدرن خلق کرد. او در 1947 کتاب جاز را منتشر کرد که کولاژهای کاغذی رنگارنگش را شامل می شد و بخش های توضیحی تئوریک آن ها را همراهی می کرد. ماتیس در سال 1954 در84 سالگی بر اثر سکته قبلی درگذشت.
یک سال به واسطه نقاشی به نام ژان پیتر راسل با امپرسیونیسم و کارهای ونگوگ آشنا شد. ونگوگ دوست راسل و هنوزکاملاً ناشناس بود. این جا بود که سبک ماتیس به کلی تغییر کرد و تحت تاثیر آثار دیگرنقاشان پست امپرسیونیسم مانند سزان، گوگن و نیز نقاشی ژاپنی رنگ را بن مایه ی اصلی کارش قرار داد.
نخستین نمایشگاه انفرادی اش را در سال 1904 برگزار کرد که چندان موفق نبود. با این حال در آن دوران همپای ماتیس نقاشانی بودند که برای بیان احساسات شان از رنگ بهره می بردند بی آن که تطابق طبیعی رنگ و سوژه برایشان مهم باشد.
این عده را " فوو " نامیدند و فوویسم به وجود آمد. ماتیس در آن دوره به عنوان یکی از مهم ترین اعضای این جنبش انتقادهای تندی را تحمل می کرد و گذران زندگی برایش دشوار شده بود.
سقوط فوویسم پس از 1906 تاثیری بر صعود ماتیس نداشت. بسیاری ار بهترین آثار او در فاصله ی 1906 تا 1917 خلق شدند، زمانی که او یکی از اعضای فعال گروه هنرمندان مستعد مونپارتاس بود و ظاهر محافظه کارش هنوز کاملاً با عادات بورژوا منشانه اش هماهنگ نشده بود. از آثار این دوره اش می توان به موزیک، زنی با کلاه و رقص اشاره کرد.
حدود سال 1904 ماتیس با پیکاسو آشنا شد که دوازده سال از او کوچک تر بود. دوستی دیرپایی میان شان شکل گرفت و علاوه بر دوست، رقبای مهمی برای هم بودند و کارهایشان اکثراً با هم مقایسه می شد. یکی از تفاوت های اساسی میان این دو این بود که ماتیس از طبیعت ایده می گرفت و پیکاسو از ذهن خودش.
سوژه هایی که مکرراً در کار هردوی آن ها به چشم می خورد زن و طبیعت بی جان بود، در حالی که ماتیس زن هایش را در مکان های داخلی شناخته شده قرار می داد. در دهه اول قرن بیستم آمریکایی های مقیم پاریس و پیکاسو بودند. این آثار اکنون در موزه ی بالتیمور در معرض تماشای عموم قرار دارند.
در سال 1917 ماتیس از پاریس به شهری در حومه نیس نقل مکان کرد. آثاری که در این دوره و پس از آن کشید نشان از تلطیف رویکرد پیشین اش و نوعی بازگشت به نظم داشت که در واقع یکی از مشخصه های آثار هنری پس از جنگ جهانی اول است. مرحله ی دوم این ساده سازی پس از 1930بود که کارهای ماتیس بیش تر و بیش تر به سمت سادگی و انتزاع رفت. در این سال نقاشی دیواری رقص 2 را نیز برای بنیاد بارنس فیلادلفیا کشید.
در سال 1941 بر اثر ابتلا به سرطان و انجام یک عمل جراحی مجبور شد بر صندلی چرخدار بنشیند و چون به تازگی پس از یک زندگی چهل ساله از همسرش جدا شده بود زنی روس به نام لیدیا دلکتروسکایا - که قبلاً یکی از مدل هایش بود - و دستیارانش - که در اجرای کولاژهای بزرگ کاغذی اش کمکش می کردند - مراقبت از او را به عهده داشتند. ماتیس با پیکره های کولاژی آبی رنگش که خودش آن ها را " نقاشی با قیچی " می نامید و درعین سادگی مفرط بسیار تاثیرگذار و دلنشین بودند مدیوم جدیدی را در حوزه هنر مدرن خلق کرد. او در 1947 کتاب جاز را منتشر کرد که کولاژهای کاغذی رنگارنگش را شامل می شد و بخش های توضیحی تئوریک آن ها را همراهی می کرد. ماتیس در سال 1954 در84 سالگی بر اثر سکته قبلی درگذشت.